«مایا مکداشی» در
نوشتهی خود که در سایت جدلیه
منتشر شده است، به اختصار مواردی را شرح میدهد که به زعم وی برای
مطالعات جنسیت در خاورمیانه بایستی مورد توجه قرار بگیرند. گرچه ما در گروه
ارغوان، همچون مکداشی اکثر این موارد را مهم و قابلتوجه میدانیم، اما
در برخی موارد با او به تمامی همدل نبوده و معتقدیم برخی از این هشدارها،
خود هشدارهای دیگری را طلب میکنند.
کوتاه اینکه،
نویسندگان و پژوهشگرانی که در نهادهای دانشگاهی مستقر در اروپا و آمریکا به
مطالعه جنسیت در خاورمیانه و به ویژه به ارائه راهکار میپردازند، باید
هشیار باشند که مخاطب مطالعات آنها تنها خوانندگان غربی نیستند؛ این
مطالعات در بستر کشورهای عموما اسلامیِ خاورمیانه نیز مورد استفاده قرار
گرفته و به این ترتیب به فراخور بستر و شرایط انضمامی، مابهازا و معانی
متفاوتی پیدا میکنند.
دقت در آثار افرادی همچون
صبا محمود و
لیلا ابولغد،
که مباحث مطالعات خود را بیشتر در مواجهه با مخاطبان غربی، لیبرال و
اسلامهراس شکل دادهاند، لزوم یک جریان سوم فکری را نشان میدهد؛ جریانی
که نه اسلامهراس و غربی باشد و نه در گریز از چنین رویکردی، پذیرای ریسکِ
تایید و یا تقویت (ناخواستهی) گفتمان اسلامی-حکومتی و نسبیگرایی فرهنگی
شود. بدین ترتیب، از دید ما ترسیم مرزهایی روشن میان این رویکردها به هنگام
مطالعهی جنسیت در خاورمیانه ضروری به نظر میرسد.
| گروه ارغوان |
۱- جنسیت نه به مطالعهی امور آشکار و بدیهی، بلکه به تجزیه و تحلیل چگونگیِ بهوجود آمدن آنچه که مشهود و بدیهیست میپردازد.
۲-
پیش از اتخاذ تصمیم برای نوشتن در خصوص جنسیت، سکسوالیته و یا هر نوع
کردار یا جنبهی دیگری از سوژگی در خاورمیانه، در وهله نخست باید مشخص کنیم
که موضوع مطالعه دقیقا چیست؟ صریح و دقیق باشید. کدام کشور، منطقه و
بازهی زمانی، بستر مطالعهی شما را شکل میدهد؟ بهعلاوه، اصطلاحات
«خاورمیانه»، «جهان اسلام» و «جهان عرب» به مکان، مردم یا تاریخهای یکسانی
ارجاع نمیدهند، با این همه حلقههای پیوند میان آنها بسیار مهم و
تعیینکننده هستند. از این گذشته، «دولت» پدیدهای نسبتا نو در خاورمیانه
به حساب میآید. به عنوان مثال، به منظور مطالعهی اقتصاد سیاسیِ
جنسیتزدهی سوریه باید نسبت به امپراتوری عثمانی و آن تاریخ منطقهای که
این اقتصاد سیاسیِ جنسیتزده را در ناحیهای که ما اکنون «سوریه» مینامیم
بهوجود آورده، آگاهی داشت.
۳- مطالعه در خصوص جنسیت باید سکسوالیته
را مدنظر قرار دهد. به همینترتیب مطالعات در باب سکسوالیته نمیتواند از
تجزیه و تحلیل جنسیت منفصل باشد. دقیقا همانگونه که نمیتوان سیاست و
تاریخ حزب کمونیست عراق را مطالعه کرد، بدون اینکه نقش ایدئولوژی یا
خطمشیهای اجتماعی-اقتصادیِ دولت عراق را مورد اشاره قرار داد.
۴-
جنسیت تنها یکی از جنبههای سوژگیِ گروهی و فردی است. جنسیت همچنین فقط
یکی از تکنولوژیهای حکومتمندی (1) (یعنی ایجاد و تنظیم پیوندهای میانِ
بدنِ فرد، جمعیت، و ساختارهای قدرت و کمّیتپردازی) است. به علاوه، مطالعات
سیاست، تاریخ و قانون باید جنسیت و جنس را مد نظر داشته باشد، دقیقا
همانطور که چنین مطالعاتی باید طبقه، نژاد و اقتصاد سیاسی را در مرکز توجه
خود قرار دهند، و بهویژه اینکه تمامی این فاکتورها چگونه بهصورت
متقابل بر هم اثر میگذارند.
۵- بدنی که جنسیتزده نباشد وجود خارجی
ندارد، دقیقا همانگونه که بدنی که طبقاتی نباشد وجود ندارد. این
منفکسازی، استعارههای دروغین در خصوص بدنِ غیرجنسیتی، سیاستِ غیرجنسیتی، و
بدن و سیاستِ غیرطبقاتی را بازتولید میکند. اینها به نوبهی خود منجر به
تثبیت و تصدیق مجدد موقعیت کردارهایِ سیاسیِ مردانهی مرسوم، به مثابه
اموری «بینشان» و جهانشمول میگردد. چنین معادلهای، این امر را پنهان
میکند که جنسیت چیزی نیست که کسی بتواند بیرون از دایرهی آن قرار بگیرد.
جنسیت یک لنز آنالیزکننده نیست که بتوان بر اساسِ اندامهای تناسلی و یا
کردارهای جنسی مردمی که مورد مطالعه هستند، دهانهی آن را باز و بسته کرد.
اگر توجه به جنسیت محدود به توجه به افراد مونث و یا لزبین، گِی،
دوجنسه، ترنس، کوئیر (LGBTQ) در خاورمیانه باشد، این امر موجب بازتولید
مطالعهی جنسیت بهمثابه مطالعهی چگونگی رفتار (دیگر) مردان با زنان یا
گِیهای «خودشان» می گردد.
۶- از نشانهگرایی (2) و تعمیمدهیهای
فراگیر اجتناب کنید. گاهی اوقات یک حجاب صرفا یک حجاب است، و گاهی اوقات هم
اینگونه نیست.
۷- نپندارید که سیاست جنسیتی یا دغدغههای
فمینیستی در بستهبندیهای آشنا و شسته رُفته به دستتان میرسد، در عوض به
پژوهش خود این امکان را بدهید که دیدتان را نسبت به آنچه یک «سیاست
فمینیستی» میتواند باشد، بگشاید. مثلا این که اعتراضات علیه ساختیابی
مجدد بازار نئولیبرال در مصر، در درون یک چارچوب سیاسی گسترده فهم میشوند
که دربردارندهی انگارههایی در مورد عدالت جنسیتی است.
آنگونه که صبا
محمود و لیلا ابولغد به ما آموختهاند، مفروضات فمینیسمِ لیبرال راجع به
آنچه تشکیلدهندهی «سیاست فمینیستی» یا «غایتهای فمینیستی» است، در
بهترین حالت، معیوب هستند. در بدترین حالت، آنها اعمالی همراستا با هژمونی
معرفتشناختی و بازآفرینی خشونتبار جهان بر اساس چارچوبهای حقوقی سکولار
و نئولیبرال هستند. وانگهی، تصور نکنید که آنچه ما آنرا «اصول کلی
فمینیسم» مینامیم امری جامع است، یا اینکه از طریق یک سری
استثناءسازیها، سلسلهمراتب، یا تاریخهای امپریالیستی شکل نگرفته است.
مهمتر
از همهی اینها، خود سیمون دوبوار نیز که به همهی ما آموخت که یک زن زن
به دنیا نیامده بلکه تبدیل به زن میشود، در زمانی که الجزایر یک
مستعمرهنشینِ فرانسوی بود تحت عناوین و عباراتی به نوشتن در خصوص زنانِ
«تحت قیمومت» اسلام در الجزایر پرداخت که ما اکنون آن (عبارات) را به عنوان
«اسلامهراسی» بازمیشناسیم. این بدان معنا نیست که ما باید دوبوار را
کنار بگذاریم، دقیقا همانطور که بسیار آسان خواهد بود که هگل یا مارکس را
به سبب «دیدگاههایشان» در خصوص آفریقا محکوم نماییم. در عوض، حیاتی است که
به گونهای انتقادی در وادی این واقعیت سکنی گزیده و غور کنیم که قاعدهی
غربی، به واسطهی خلق یک سری «خودیها» و «دیگران» شکل یافته و مییابد.
۸-
بر این امر واقفم که هنگامی که به مطالعهی جنسیت در مورد کشورها یا
اجتماعات عمدتا مسلمان میپردازیم، دشوار است باور داشته باشیم که اسلام
ممکن است مهمترین عامل، یا حتی عاملی بهگونهای خاص مهم نباشد. برای
نمونه، من برای مدت زمانی طولانی سیستم حقوقی لبنان را با تمرکز بر قانون
احوال شخصیه، قانون جزا و قانون مدنی مورد مطالعه قرار دادهام. بهرغم
شیوههای پیچیدهای که از طریق آنها این کالبدهای بهم پیوستهی قانون،
شهروندی در لبنان را بهوجود میآورند، هر زمانی که کارهایم را به بحث
میگذارم، مخاطبان صحبتم بدون استثناء علاقه دارند که در مورد شریعت و «ظلم
و ستم» فرضی آن بر زنان بیشتر بدانند. این پرسشها همواره پس از آن مطرح
میشوند که من به دقت تشریح کردهام که در لبنان قوانین معیّنی از احوال
شخصیهی مسیحیان و یهودیان در پدید آوردن و تنظیمِ نقشهای جنسیتیِ هنجاری،
بسیار سفت و سختتر از قوانین اسلامی هستند که در باب احوال شخصیه (که از
لحاظ تاریخی، مترادف با شریعت نیستند) تدوین شده است. به علاوه، قوانین
مدنی نسبت به هر نوع قانون احوال شخصیه مذهبی، «اثرات جنسیتی» گستردهتری
دارند. در نگاهی کلیتر، اسلام تنها دین موجود در منطقه نیست، اگرچه در
پوشش رسانهای جریانِ اصلی اغلب اینگونه به نظر میرسد. هنگامی که عملی
همچون صدمهزدن به زنان از جانب مردان به سبب تبعیت نکردن از نقشهای
جنسیتیِ «پسندیده» در همسایگانی به شدت جزماندیش و محافظهکار همچون
اورشلیم و ریاض، با عباراتی شدیدا متفاوت روایت میشود، خواننده باید درنگ
کند. در این لحظات شما مشغول خواندن در مورد اسلام نیستید، شما درونِ
گفتمانی دربارهی اسلام در حال خواندن هستید.
۹- مسائل مربوط به
حقوق جنسیتی و عدالت جنسیتی نه برای خاورمیانه تازگی دارند، نه
نزاعهاییاند که ما اکنون تحت علامتِ «فمینیسم» در مورد آنها میخوانیم.
در حقیقت، بخش بزرگی از قوانینی که اغلب بهعنوان قوانین ظالمانه نسبت به
زنان و افراد ال.جی.بی.تی.کیو عرب و یا مسلمان در نظر گرفته میشوند،
نسبتا تازگی دارند. آنها بهواسطهی قانون مدنی فرانسه (یا همان کُد
ناپلئون) و وضع قوانین و تهیسازیِ (از درون و) شدید شریعت در تاریخ مدرن،
در منطقه باب شدند.
به عنوان مثال سقط جنین، که به دلیل تاریخ
گرهخوردهاش با آئین کاتولیک و به گونهای گستردهتر با مسیحیت، برای مدت
زمانی طولانی به عنوان یک مسالهی حقوق زنان در جهانِ غرب مورد توجه قرار
گرفته بود، در سرتاسر جهانِ عرب تا پیش از ظهور دولت-ملت امری غیرقانونی
محسوب نمیشد. برخی از سنتهای فقهی کماکان در خصوص سقط جنین موضعی اختیار
کردهاند که چه بسا فمینیستهای آمریکایی امروز در آرزوی تحقق آن در ایالات
متحد باشند.
به علاوه، فقها و حقوقدانان برای فهم و ترویج برداشتهایِ
«مترقی» از روابط مردان و زنان و خلق فضا برای افراد جنسیتیِ ناهمنوا در
منطقه، به شدت مبارزه میکنند. در حقیقت، پژوهشگرانی همچون پل ساندرز به
ما نشان دادهاند که چندین قرن پیش فقها و حقوقدانانِ اسلامی، نظامی در
سازش با افراد دوجنسه و افراد ناسازگار با هویت جنسیتیِ (مبتنی بر
دوگانهی) زن/مرد در اجتماعات اسلامی برقرار ساخته بودند.
۱۰-
گمان نکنید که از بازیگران و عوامل تاثیرگذار بر جنسیت در خاورمیانه شناخت
کامل دارید، یا اینکه پژوهش شما میتواند نقش سازندهای در این دینامیک
بازی کند. به عنوان مثال، نهادهایی همچون صندوق بینالمللی پول یا
دیدهبان حقوق بشر دیری است که در تولید دگرجنسخواهیِ هنجاری (normative
heterosexuality) و خانوادههای مبتنی بر دگرجنسخواهی (heterosexual
families) دست داشتهاند. آنگونه که اکتیویستهای
pinkwatching
اخیرا به ما یادآوری کردند، شهرکنشینان اسرائیلیِ مناطق تاریخا فلسطینی
نیز در کالبد جنسیتی و سکسوالِ فلسطینیان بومی مداخله میکنند.
تهاجم و
اشغال عراق و افغانستان نیز به شیوهای مشابه، تا حدودی از طریق طرحریزی
خطمشیهایِ مداخلهجویانه تحت لوای حقوقِ زنان و افراد ال.جی.بی.تی.کیو
صورت میپذیرد. دیگر عواملی که کردار جنسیتی و جنسی در خاورمیانه را تحت
تاثیر قرار میدهند عبارتند از؛ ابداعاتِ فنآورانه همچون باروریِ درون
آزمایشگاهی، ویاگرا، عملِ ترمیمِ بکارت، و همینطور فرهنگ عامه، دگرگونی
سریع اقتصاد جهانی، و گردش مردم، گفتمانها و کالاها در سطح بینالمللی.