فریدا آفاری، مترجم و پژوهشگر ایرانی ساکن لس آنجلس، مدیر وبسایت «پژواک ایرانیان پیشرو» (Iranian Progressives in Translation) است که در آن به جمع آوری، معرفی و ترجمهی اخبار و مطالبی از فارسی به انگلیسی می پردازد. از تابستان سال ٨٨ تاکنون، آفاری بخشی از دیدگاههای سیاسی ایرانیان را به انگلیسیزبانان (و ایرانیانی که فارسی نمیخوانند) معرفی کرده است که در بازنماییهای معمول ایران در رسانههای جریان اصلی غربی و انگلیسیزبان حذف میشوند. یادداشتی که میخوانید ترجمهی ارغوان از مطلب اخیر وی پیرامون بازخوردهای مقالهای از نانسی فریزر در میان ایرانیان است، که در وبسایت رادیوزمانه منتشر شده است.
| گروه ارغوان |
مقالهی اخیر نانسی فریزر با عنوان «فمینیسم چگونه تبدیل به کلفتی برای سرمایهداری شد و چگونه باید آنرا پس گرفت؟»(۱) به بحثهای قابل توجهی میان زنان و مردان ایرانی داخل کشور و ایرانیان تبعیدی دامن زده است. نانسی فرزیر در مقاله خود اینگونه استدلال میکند که موج دوم فمینیسم آرمان اولیه خود، یعنی عدالت اجتماعی، را وانهاده و همدستِ شغلمحوریِ سرمایهدارانه شده است.
فریزر به ویژه بر این موضوع تاکید دارد که جنبش فمینیستی از سه جهت به نئولیبرالیسم یاری رسانده است: ۱. وانهادنِ ایدهی دستمزد خانوادگی ۲. تمرکز یکجانبه و صرف بر سیاستهای هویتی به بهای از دست رفتنِ عدالت اقتصادی ۳. اجازه دادن به نئولیبرالیسم برای اوراق کردنِ دولت رفاه با بهرهگیری از نقدِ فمینیسم به ساختارِ پدرسالارانهی دولت رفاه.
در ادامه فریزر سه مسیر پیش رویِ فمینیسم میگذارد تا بتواند آرمانهای عدالتمحور خود را احیا کند: ۱. پیکار برای شکلی از زندگی که کارِ دستمزدی را از مرکزیت میاندازد و ارزش قائل شدن برای فعالیتهایِ بدونِ دستمزد از جمله (اما نه فقط) کارهای مراقبتی ۲. جدا نکردن مبارزه علیه تبعیض جنسی از نبرد برای عدالت اجتماعی ۳. درگیر شدن در دموکراسی مشارکتی برای محدود ساختن (قدرتِ) سرمایه.
به فاصله کوتاهی پس از انتشار این مقاله، دو ترجمهی متفاوت از آن به زبان فارسی بر روی دو سایت مهم منتشر گردید؛ یکی توسط حمید پرنیان در وبسایت رادیو زمانه (یک ایستگاه رادیویی و وبسایت مستقل که مقر آن در هلند است)(۲) و دیگری به دست فیروزه مهاجر در وبسایت نقد اقتصاد سیاسی (وبسایتی مستقل که از داخل ایران اداره میشود)(۳).
ظرف مدت چند روز، فیروزه مهاجر، مترجم و فمینیست شناختهشدهی ایرانی که مقالهی فریزر را در ایران ترجمه کرده بود، پاسخی از جانب برنا بهندر و دنیس فرایرا داسیلوا به فریزر را نیز ترجمه و منتشر کرد(۴). این پاسخ که عنوانِ «نشانگان خستگی فمینیسم سفید» را بر خود داشت(۵)، فریزر را به دلیل نادیده گرفتنِ نقدهای پیشین بر محدودیتهای موج دوم فمینیسم از سوی زنان رنگینپوستی هم چون آنجلا دیویس، چاندرا تالپید موهانتی و پاتریشا هیل کالینز به چالش کشیده بود. بهندر و فرایرا داسیلوا استدلال میکردند که این نظریهپردازانِ فمینیست مدتها پیش از فریزر در مورد تقاطعِ جنسیت، طبقه و نژاد نوشته بودند.
متعاقبا، رادیو زمانه مصاحبههایی با روشنفکران ایرانی ترتیب داد؛ در باب محتوای نقدهای مطرح شده توسط فریزر و زنان رنگینپوست و اینکه آیا این انتقادات را میتوان در خصوص جنبش زنان در ایران نیز بکار بست یا نه؟ رادیو زمانه همچنین صفحهای را به پاسخهای داوطلبانه به این بحث اختصاص داد.
دیدگاههای بیان شده در این مقالات و مصاحبه ها را میتوان به این ترتیب دستهبندی کرد: ۱. کسانی که بر این باورند که نقد فریزر تنها در مورد فمینیستها در غرب معتبر است و نه در خصوص ایران که دارای دموکراسیِ سرمایهدارانه لیبرال با اشتغال گسترده زنان در بازار کار نیست. ۲. کسانی که معتقدند فمینیسم به مثابه یک ایده، عمدتا دغدغهی مخالفت با تبعیض جنسیتی درون نظام سرمایهدارانه موجود را دارد. ۳. کسانی که نقدهای مطرح شده توسط زنان رنگینپوست را به زنان لزبین و متعلق به اقلیتهای قومی در ایران مربوط میدانند. ۴. کسانی که محدودیتها و مواهبِ نقدهای فریزر را مورد بحث قرار میدهند. در ادامه جزئیات بیشتری در این خصوص ارائه خواهم داد.
۱. محدود نمودن نقد فریزر به دموکراسیهای غربی
فهمیمه تفسیری، اکتیویستی در داخل ایران، اینگونه استدلال میکند که چالش اصلی برای فمینیستهای ایرانی رامکردن سرمایهداری افسارگسیخته نیست بلکه ایجاد یک دموکراسی پارلمانی با حقوق پایهای برای زنان در برابر یک نظام استبدادی است. او چپگرایان ایرانی را مورد انتقاد قرار میدهد که ارزش بیش از حدی برای نقد فریزر قائل میشوند، و آنها را با «نوکران محافظهکاری سنتی» معادل میپندارد. وی ادعا میکند که نقد آنها از فمینیسم از مخالفتشان با مدرنیته نشات گرفته و نتیجه میگیرد که آنها به رژیم کنونیِ ایران یاری میرسانند.(۶)
حسن مکارمی، روانشناسی ایرانی در دانشگاه سوربن فرانسه، اعتقاد دارد که نظام اقتصادیِ حاکم در ایران هنوز سرمایهدارانه محسوب نمیشود. بنابراین به عقیدهی او، تمرکز اصلیِ فمینیستهای ایرانی باید متوجه افزایش سهم زنان در بازار کار و اعطای حقوق بنیادین به آنها باشد. برای نمونه او استدلال میکند که دورهی مرخصی زایمانِ زنان، بایستی بر اساس نیازهای بازار کار به کارگران و کارمندانِ زن تعیین گردد.(۷)
به نظر میرسد این دو مفسّر، دو پیشفرضِ مشترک دارند: نخست اینکه نظام اقتصادیِ ایران به واقع یک نظام سرمایهداری نیست چرا که به جای سرمایهدارانِ درگیر در رقابتِ بازار آزاد، اقتصاد در تصاحبِ یک حکومت مذهبی و یک مونوپولیِ حکومتیِ نظامی موسوم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده و به دست آنها اداره میشود. دومین پیشفرضِ این نویسندگان این است که یک نظام سرمایهداریِ واقعی ضرورتا یک دموکراسی پارلمانی، آزادیهای سیاسی و همهی مزایای مدرنیته را به همراه خواهد داشت.
گرچه هیچ شکی وجود ندارد که کشورهای سرمایهداری غربی نسبت به حکومت ایران آزادیهای سیاسی بسیار بیشتری عرضه میدارند، اما غیرمنصفانه است از این امر نتیجه بگیریم که کسانی که سرمایهداری را نقد میکنند لزوما مخالف مدرنیته بوده، یا اینکه نقد سرمایهداری امروزه مترادف با جانبداری از بنیادگراییِ مذهبی است. در ثانی، توصیفِ اقتصاد ایران به صورتِ «کماکان غیرسرمایه داری» یا «سرمایهداریِ غیرواقعی» مبتنی بر تعریفِ خاصی از سرمایهداری است که وجود سرمایهداری دولتی را نادیده میگیرد. این تعریف از سرمایهداری گرچه به چالش کشیده شده است، اما کماکان نگاه غالب در میان روشنفکران ایرانی، از جمله بسیاری از چپگرایان، است.(۸)
از همین رو سعید پیوندی، استاد جامعهشناسی در پاریس، ادعا میکند که نقد فریزر به فمینیستهای ایرانی وارد نیست چرا که «در ایران چالش بر سرِ سرمایهداری لیبرال نیست بلکه بر سر ورود زنان به بازار کار و از میان برداشتنِ موانعی است که زنان را از یافتن مشاغلی متناسب با حوزههای تخصصی و تواناییهایشان بازمی دارد.»(۹)
۲. محدود کردن فمینیسم به برابری حقوقی
شیوهی دیگری که برخی از فمینیستهای ایرانی فراخوان فریزر را به چالش کشیدهاند، زیر سوال بردن تعریفِ او از فمینیسم از طریق مغایر دانستن آن با ایدهی اولیه فمینیسم بوده و ادعا میکنند که او تنها دیدگاههای اقلیتی از فمینیستها را مطرح مینماید.
سیما راستین، نویسندهی فمینیست ساکن آلمان، فریزر را به دلیل یک کاسه کردنِ انواع مختلفِ فمینیسم و نسبت دادنِ یک ویژگی ضدسرمایهدارانه به یک فمینیسمِ «موهومِ» مربوط به گذشته، مورد انتقاد قرار میدهد. راستین ادعا میکند موج اول فمینیسم هرگز مدعی فراتر رفتن از محدودههای نظام موجود نبوده است. علاوه بر این، او استدلال میکند که موج دوم فمینیسم گرایشات متنوعی را دربر داشته و تنها بخشِ کوچکی از آن منتقد سرمایهداری بوده است. در کل، استدلال راستین بر این پایه است که موج دوم فمینیسم به گونهای هوشمندانه بیشترین بهرهبرداری را از یک سرمایه داریِ مبتنی بر تکنولوژی پیشرفتهی انعطافپذیر انجام داد تا به انگیزهی زنان برای دستیابی به هویت فردی و خواست آنها برای برابری حقوقی در متنِ نظامِ موجود نفع برساند.(۱۰)
جلال ایجادی، استاد جامعهشناسی در فرانسه، نیز ادعا میکند که فمینیسم جنبشی برای به چالشکشیدنِ سرمایهداری نبوده است. در عوض، فمینیسم به دموکراتیزه کردنِ جامعه یاری رسانده است. ایجادی معتقد است که نباید از فمینیسم خواست که جایگزینی برای سرمایهداری به دست دهد. خواستههای فمینیستی ضروری هستند اما برای تحولی همهجانبهتر کفایت نمیکنند.(۱۱)
محمدرضا نیکفر، فیلسوف مقیم آلمان و سردبیر رادیو زمانه، میگوید اگرچه فمینیسم به عنوان جنبشی اجتماعی و فکری مدام با مسالهی عدالت اجتماعی درگیر بوده، اما از آغاز بین درکِ لیبرالی که عدالت را به برابری حقوقی محدود میکرد، و درکِ سوسیالیستی که ادعا داشت تا زمانی که نابرابری طبقاتی وجود دارد عدالتی در کار نخواهد بود، مناقشاتی وجود داشته است.(۱۲)
۳. همسویی با نقدهای زنان رنگینپوست به فمینیسم
برخی از کسانی که از فراخوان فریزر برای بازگشت به آرمانهای عدالت اجتماعی حمایت میکنند، با شیوههایی که زنان رنگینپوست از طریق آنها به نقد فمینیسمِ موج اول و دوم پرداختهاند، نیز قویا همدلاند.
آزاده کیان، استاد جامعهشناسی سیاسی و مدیر مرکز مطالعات جنسیتی دانشگاه پاریس، به شیوههایی اشاره میکند که فمینیستهای سیاه از طریق آنها، موج دوم فمینیسم را به دلیل تمرکزِ صرف بر مسالهی جنسیت و سکسوالیته، به بهای نادیده گرفتن طبقه، نژاد، قومیت، و هویت ملی و مذهبی، مورد انتقاد قرار داده است. او تاکید میکند که فمینیستهای ایرانی باید توجه بسیار زیادی به عدالت اقتصادی و مطالبات زنانِ متعلق به اقلیتهای قومی داشته باشند. او با ذکر کارِ میدانیِ خود در بلوچستان نشان میدهد که زنان بلوچ در سه سطح مورد استثمار قرار میگیرند: به عنوان یک زن، به عنوان عضوی از یک اقلیت قومی و به عنوان جمعیتی که از نظر اقتصادی شرایط نامساعدی دارند.(۱۳)
من پیش از این هم گفتهام که دیدگاههای آنجلا دیویس و چاندرا تالپید موهانتی در خصوص تقاطع جنسیت، طبقه و نژاد/قومیت میتواند به جنبش فمینیستی ایران کمک کند تا توجه بیشتری به تبعیضهایی مبذول دارد که زنان کرد، آذری، عرب، بلوچ و ترکمن با آن روبرو هستند. ما میتوانیم از کتاب زنان، نژاد و طبقه آنجلا دیویس بیاموزیم، اثری که نشان میدهد در ایالات متحده پیشرفت اجتماعیِ حقیقی تنها زمانی اتفاق افتاده است که جنبشهای رهاییبخش زنان، آفریقاییآمریکاییها، و کارگران به هم پیوستهاند. در واقع، دیویس تاکید میکند که زنان آفریقاییآمریکایی اغلب متضمن سه بُعد (زن بودن، تعلق داشتن به یک اقلیتِ تحت ستم و کارگر استثمارشده) بوده و قادر به جداسازیِ این ابعاد وجودی از یکدیگر نیستند. به همین منوال زنان متعلق به اقلیتهای قومی در ایران که به لحاظ اقتصادی در شرایط نامساعدی به سر میبرند، نمیتوانند تبعیضاتی را که به دلیل تعلق داشتن به اقلیت قومی خود با آن روبرو هستند از تبعیضاتی که به عنوان زن بر آنها روا داشته میشود، جدا کنند. (۱٤)
شادی امین، اکتیویست لزبین مقیم انگلستان، همسو با زنان رنگینپوست در ایالات متحد تاکید میکند که فمینیسم هرگز یک کل واحد نبوده است. او فمینیستهای ایرانی دگرجنسخواه و فارسیزبان را فرا میخواند که به عمومیت بخشیدن به دیدگاهها و دغدغههای زنان لزبین و متعلق به اقلیتهای قومی یاری رسانند.(۱۵)
۴. مواهب و محدودیتهای فریزر
محمدرضا نیکفر در جمعبندیِ مواهبِ انتقادات مطرح شده از سویِ فریزر عنوان میکند که کار او به ویژه از این جهت مهم است که وی منتقد سلطهی کنونیِ سیاستهای هویتی در درون فمینیسم بوده و در عوض از پیوندهایِ میان تبعیض علیه زنان و معضلِ عمومی نابرابری اجتماعی سخن میگوید که بنیانِ پایای آن اختلاف طبقاتی است. نیکفر درک فریزر از عدالت را درون سنت نظریه انتقادی جای میدهد که هدف غائیِ آن رهایی بشر است. در خصوص این هدف، نیکفر به دقت سه مولفهی اساسیِ نظریه فریزر در باب «عدالت توزیعی» را مورد بحث قرار میدهد که عبارتند از بازتوزیع، بازشناسی، و بازنمایی؛ و نشان میدهد که فریزر مسئله رهایی را صرفا به بازتوزیع ثروت فرو نمیکاهد؛ بلکه او بازشناسیِ هویت فردی و گرایش جنسی و نیاز به بازنمایی سیاسی را نیز مد نظر دارد. نیکفر در عین حال خاطرنشان میسازد که افق فکری فریزر مترادف با سوسیال دموکراسی است: «او سرمایهداری تحمل پذیرتری میخواهد».(۱۶)
در نظریهی خودِ فریزر نیز معضلِ فقدان یک جایگزین برای سرمایهداری به اشکال مختلف نمایان است. برای مثال، این گفتهی فریزر «پیکار برای شکلی از زندگی که کارِ دستمزدی را از مرکزیت میاندازد و ارزش قائل شدن برای فعالیتهایِ بدونِ دستمزد از جمله (اما نه فقط) فعالیتهای مراقبتی»، از جانب برخی از فمینیستهای ایرانی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. هم امین و هم راستین این جمله را به معنای دعوت فریزر از زنان برای ترک بازار کار و بازگشت به خانوادهی تک نانآور تعبیر کردهاند. در حالی که تفسیر من از جملهی فریزر به کلی متفاوت است، من جملهی فریزر را به گونهای متفاوت و به مثابه چالشی برای اولویتهای غیرانسانیِ سرمایهداری که کارخانگی و پرورش کودکان را بی ارزش میسازد، تفسیر میکنم. با این همه، فریزر دقیقا مشخص نمیکند که منظورش از «ارزش قائل شدن» چیست و این ارزش قائل شدن چگونه میتواند از درکِ سرمایهدارانه از «ارزش» متفاوت باشد. مشخص نمودن یک چنین تمایزی نیازمند بازگشتی به کتاب سرمایهی مارکس خواهد بود، و نقد او از شیوهی تولید سرمایهدارانه که «کار عینی» را به «کار انتزاعی» یا به «جوهرِ ارزش» تقلیل میدهد.(۱۷)
ادعای فریزر مبنی بر اینکه وانهادنِ لزومِ دستمزد خانوادگی از جانب فمینیسم، موجب استفادهی فزایندهی سرمایهداریِ منعطف و مبتنی بر تکنولوژی پیشرفته از زنان در مشاغل پارهوقت شده است نیز یکی از موضوعات مورد نقدِ فمینیستهای ایرانی بوده است. به نظر میرسد فریزر در عوضِ پرداختن به پیشرفتهای عینیِ خودِ سرمایهداری، فمینیسم را بابت این موضوع بیش از حد سرزنش میکند. به عقیده من آنچه منجر به استفادهی فزاینده از زنان در مشاغل پارهوقت به بهای از دست دادنِ مشاغل تماموقت (که میتوانست یک خانواده را تکفل کند) گردید، منطق سرمایه بود که هر نیرو، فناوری و رشد و توسعهای را همچون ابزاری برای ارزشافزاییِ ارزش به عنوان غایتی در خود، به کار میگیرد. (۱۸)
در نهایت، نه نانسی فریزر و نه آنجلا دیویس پاسخی جامع به نقدهای وارد بر فمینیسمِ سوسیالیستی، که ستم روا داشته شده بر زنان در اتحاد جماهیر شوروری و چین مائوئیستیِ سابق را مورد اشاره قرار میدهند، ارائه نمیکنند. فریزر بر آنچه خود «سوسیالیسم دولتی سبکِ شوروی» مینامد، نقدهای بسیار جدی داشته است. دیویس که برای سالهای طولانی فعالانه از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک «جامعهی سوسیالیستی» دفاع میکرد، از زمان فروپاشی شوروی موضع انتقادیتری به خود گرفته است. با این حال هیچیک از آنها تحلیلی از ارتباطِ میان ستم بر زنان و ماهیت اقتصادیِ آن دولتها که برخی از متفکران مارکسیست آنها را به عنوان «سرمایهداری دولتی» تحلیل نمودهاند، ارائه نکردهاند. (19)
نتیجهگیری
در مجموع، مناقشات ایرانیان در تمجید و نقد نگرشِ فریزر و زنانِ رنگینپوست آنقدر بحث برانگیز بوده که ارزش برگزاری یک کنفرانس را داشته باشد. آیا نقد فریزر از فمینیسم در خصوص زنان ایرانی نیز صدق میکند، حتی اگر آنها تحت یک دموکراسی سرمایهداری لیبرال زندگی نکنند؟ آیا سرمایهداری مترادف با دموکراسی است؟ آیا فمینیسم اساسا از آغاز عدالتمحور بود یا به دستیابی به برابری حقوقی برای زنان محدود میگردید؟ فمینیستهای ایرانی میتوانند چه چیزهایی از زنان رنگینپوست در مورد جداییناپذیری نژاد، جنسیت و طبقه بیاموزند؟ چه چیزی موجب ستم بر زنان در دولتهایی میگردد که خود را کمونیست نامیدهاند؟ فمینیستها چگونه میتوانند در نظریهپردازی در باب جایگزینی برای سرمایهداری مشارکت کنند؟
این سوالات مشخص میکند که جنبش مبارزه دموکراتیکِ درون ایران که در سال 2009 سربرآورد و مشارکت فعال زنان را به همراه داشت، همچنان زنده بوده اما با مسائل بسیار حساسی دست به گریبان است که آیندهی این جنبش به آنها بستگی دارد.
پانوشتها
1. Nancy Fraser, “How Feminism Became Capitalism’s Handmaiden and How to Reclaim It.” The Guradian. Oct. 13, 2013
2. نانسی فریزر.آیا فمینیسم کلفت سرمایه داری شده است؟ ترجمه حمید پرنیان. 27 مهر 1392 .
3. نانسی فریزر. چرخش ظالمانه ی جنبش زنان. ترجمه فیروزه مهاجر. نقد اقتصاد سیاسی. 18 اکتبر 2013
4.برنا بندر و دنیس فرایرا داسیلوا. نشانگان خستگی فمینیسم. ترجمه فیروزه مهاجر. 27 اکتبر 2013
5. Brenna Bhandar and Denise Ferreira da Silva. "White Feminist Fatigue Syndrome” Critical Legal Thinking. Oct. 21, 2013
6.فهیمه تفسیری. چپ انقلابی چگونه تبدیل به نوکری برای محافظه کاران سنتی شد. مدرسه فمینیستی. 27 آبان 1392
This article was originally published by the site Feminist School inside Iran, and then reprinted by Zamaneh.
7. Esmail Jalilvand. Interview with Hassan Makaremi. Zamaneh. 20 Aban 1392.
8. Frieda Afary. “The New Persian Translation of Marx’s Capital and the Iranian Economy” in Beitrage zur Marx-Engels Forschung. Neue Folge 2011. Also available in
9. Mohsen Kakaresh. Interview with Said Peyvandi. Zamaneh. 28 Azar 1392.
10. سیما راستین. کدام فمینیسم؟ نانسی فریزر با که سخن می گوید؟ زمانه. 9 آذر 1392 Sima Rastin. “Which Feminism? To Whom Does Nancy Fraser Speak?” Zamaneh. Nov. 30, 2013
11.جلال ایجادی. فمینیسم، دمکراسی و نولیبرالیسم. زمانه. 29 آبان 1392 Jalal Ijadi. “Feminism, Democracy and Neo-Liberalism.” Zamaneh. 29 Aban 1392
11.جلال ایجادی. فمینیسم، دمکراسی و نولیبرالیسم. زمانه. 29 آبان 1392 Jalal Ijadi. “Feminism, Democracy and Neo-Liberalism.” Zamaneh. 29 Aban 1392
12. Avat Ayar. Interview with Mohammad Reza Nikfar. Zamaneh. 11 Aban 1392
13. Esmail Jalilvand. Interview with Azadeh Kian. Zamaneh. 6 Aban 1392
14. Esmail Jalilvand. Interview with Frieda Afary. Zamaneh. 28 Aban 1392
15. Aida Qajar. Interview with Shadi Amin. Zamaneh. 15 Bahman 1392
16. Avat Ayar. Interview with Mohammad Reza Nikfar. Zamaneh. 11 Aban 1392
17. See Marx’s Concept of the Alternative to Capitalism by Peter Hudis. Haymarket Books: 2013. See also Time, Labor and Social Domination: A Reinterpretation of Marx’s Critical Theory by Moishe Postone. Cambridge University Press, 1993. For a comprehensive study of Marx’s views on gender, see Marx on Gender and the Family: A Critical Study by Heather A. Brown. Haymarket Books: 2013
18. Esmail Jalilvand. Interview with Frieda Afary. Zamaneh. 28 Aban 1392
19. For the views of a Marxist feminist philosopher and economist who wrote extensively on women, race and class and developed an analysis of the Soviet Union and Maoist China as “state capitalist” societies, see Raya Dunayevskaya, Women’s Liberation and the Dialectics of Revolution: A 35 Year Collection of Essays, Historic, Philosophic, Global. Humanities Press, 1985.