جولیانا بریتو شوارتز
ترجمه از گروه ارغوان
لینک مقاله
هفتم ژانویه ۲۰۱۴ یادآورِ بیستمین سالروزِ قیامِ زاپاتیستها در سان کریستوبال دِلاس کاساسِ مکزیک است، برههای کوتاه با میراثی ماندگار از ستیز در راه حقوق بومی. زاپاتیستها -که همچنین با اسم ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی (EZLN) نیز شناخته میشوند- جنبشی است متشکل از مردمِ بومی، که برای مقابله با اثرات نئولیبرالیسم، بهویژه خصوصیسازیِ زمین و دیگر منابع طبیعی، مبارزه میکند .
جنبش زاپاتیستها در روز یکم ژانویه ۱۹۹۴ و در روزی که قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) به مرحله اجرا درآمد، برای نخستین بار بهصورت علنی شروع به فعالیت کرد. ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی دریافت که NAFTA با ستاندنِ منابع طبیعیِ چیاپاس (ایالت موطن آنها) از دست اهالیِ آن و واگذاریِ آن به ثروتمندان و قدرتمندان، نابرابریِ میان فقیر و غنی را افزایش میدهد. این چنین بود که بیست سال پیش، اکتیویستهای زاپاتیستها شهرهای کوچک ایالت چیاپاس را به اشغال خود درآورده، زندانیان را آزاد کرده و ساختمانهای پلیس و ارتش را به آتش کشیده و از بین بردند. با این اقدامات، ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی توجه جهانی را به وضعیت اسفبارِ مردمِ بومی در سراسر جهان و تاثیرات بسیار چشمگیر و حیاتیِ جهانیسازی بر مناطق بهحاشیه رانده شدهی جهان، جلب کرد.
ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی در راستای نزاع دائم در راه برابری، تلاشی محسوس و منسجم به منظور ارتقاء آگاهی در خصوصِ وضعیت زنان بومی را از خود به نمایش گذاشته است. در سال ۱۹۹۴ فرمانده رامونا، یکی از معروفترین رهبران زن این جنبش، "قانون انقلابی در بابِ زنان" را نوشت که با رای موافق ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی به اجرا گذاشته شد.
این قانون حقوق زنان در زمینههای خودمختاریِ باروری، مشارکت سیاسیِ برابر با مردان، آموزش و دستمزد برابر، و رهایی از خشونت خانگی را به روشنی مورد اشاره قرار میداد. کمی بعد در همان سال، جنبش لیستی متشکل از ۳۴ خواسته را به دولت مکزیک ارائه کرد که یکی از این خواستهها، رئوسِ کلیِ سلسله اقداماتی به منظور تضمین رفاه زنان را مطرح ساخته بود.
متاسفانه جنبش پس از نخستین اقدام علنیاش، در موضعی دفاعی و در حال نبردِ همراه با تعقیب و آزار و اذیت فزایندهی دولت مکزیک قرار گرفت، اما ستیزِ زاپاتیستها در این راستا امروز هم ادامه دارد، اگرچه نه با قدرت پیشین. اما آنچه برای فراگرفتن از این جنبش الهامبخش وجود دارد؛
۱. دنیای دیگری وجود دارد
به گفته «گوستاو استوا» در دنیای وارونه، زاپاتیستها به جامعهای که در آن زندگی میکردند نگریستند، به این نتیجه رسیدند که این شیوهی زندگی جوابگوی خواستههای آنها نیست، و شیوهی تازهای از زندگی را آغاز نمودند. اکنون آنها مدارس و اجتماعات خودگردان مختلفی را تحت سیستمهای حاکمیتی مستقل خودشان حفظ نمودهاند.
در حقیقت آنها خارج از منطق بازار و دولت، فراتر از منطق سرمایه و در یک کالبد اجتماعی جدید زندگی میکنند. به طور قطع این بدان معنا نیست که آنها از کالبد اجتماعیِ سرمایهداری رهایی یافتهاند که ساختار مکزیک و تمامی جهان را تعیین کرده و آنچنان که بیانیهی ششم زاپاتیستای ایالات سلوا لاکاندونا اظهار میدارد، «گسستن از آن مستلزم خلقِ کالبد اجتماعی و سیاسی دیگری است».
این برای فمینیسم به چه معناست؟ به این معناست که اگر ما میتوانیم جهانی را تصور کنیم که در آن پدرسالاری، همجنسگراهراسی، هراس از ترنسها، نژادپرستی، نظام طبقاتی و مانند آن از جامعه رخت بربسته است، بنابراین چنین جهانی میتواند در واقعیت نیز وجود داشته باشد. ما روزی به آن دست خواهیم یافت.
۲. برای تغییر جهان لازم نیست قدرتمند، دارای امتیاز و یا معروف باشید. در حقیقت، تغییر واقعی اغلب از پایین به بالا اتفاق میافتد
ترجمه از گروه ارغوان
لینک مقاله
هفتم ژانویه ۲۰۱۴ یادآورِ بیستمین سالروزِ قیامِ زاپاتیستها در سان کریستوبال دِلاس کاساسِ مکزیک است، برههای کوتاه با میراثی ماندگار از ستیز در راه حقوق بومی. زاپاتیستها -که همچنین با اسم ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی (EZLN) نیز شناخته میشوند- جنبشی است متشکل از مردمِ بومی، که برای مقابله با اثرات نئولیبرالیسم، بهویژه خصوصیسازیِ زمین و دیگر منابع طبیعی، مبارزه میکند .
جنبش زاپاتیستها در روز یکم ژانویه ۱۹۹۴ و در روزی که قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) به مرحله اجرا درآمد، برای نخستین بار بهصورت علنی شروع به فعالیت کرد. ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی دریافت که NAFTA با ستاندنِ منابع طبیعیِ چیاپاس (ایالت موطن آنها) از دست اهالیِ آن و واگذاریِ آن به ثروتمندان و قدرتمندان، نابرابریِ میان فقیر و غنی را افزایش میدهد. این چنین بود که بیست سال پیش، اکتیویستهای زاپاتیستها شهرهای کوچک ایالت چیاپاس را به اشغال خود درآورده، زندانیان را آزاد کرده و ساختمانهای پلیس و ارتش را به آتش کشیده و از بین بردند. با این اقدامات، ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی توجه جهانی را به وضعیت اسفبارِ مردمِ بومی در سراسر جهان و تاثیرات بسیار چشمگیر و حیاتیِ جهانیسازی بر مناطق بهحاشیه رانده شدهی جهان، جلب کرد.
ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی در راستای نزاع دائم در راه برابری، تلاشی محسوس و منسجم به منظور ارتقاء آگاهی در خصوصِ وضعیت زنان بومی را از خود به نمایش گذاشته است. در سال ۱۹۹۴ فرمانده رامونا، یکی از معروفترین رهبران زن این جنبش، "قانون انقلابی در بابِ زنان" را نوشت که با رای موافق ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی به اجرا گذاشته شد.
این قانون حقوق زنان در زمینههای خودمختاریِ باروری، مشارکت سیاسیِ برابر با مردان، آموزش و دستمزد برابر، و رهایی از خشونت خانگی را به روشنی مورد اشاره قرار میداد. کمی بعد در همان سال، جنبش لیستی متشکل از ۳۴ خواسته را به دولت مکزیک ارائه کرد که یکی از این خواستهها، رئوسِ کلیِ سلسله اقداماتی به منظور تضمین رفاه زنان را مطرح ساخته بود.
متاسفانه جنبش پس از نخستین اقدام علنیاش، در موضعی دفاعی و در حال نبردِ همراه با تعقیب و آزار و اذیت فزایندهی دولت مکزیک قرار گرفت، اما ستیزِ زاپاتیستها در این راستا امروز هم ادامه دارد، اگرچه نه با قدرت پیشین. اما آنچه برای فراگرفتن از این جنبش الهامبخش وجود دارد؛
۱. دنیای دیگری وجود دارد
به گفته «گوستاو استوا» در دنیای وارونه، زاپاتیستها به جامعهای که در آن زندگی میکردند نگریستند، به این نتیجه رسیدند که این شیوهی زندگی جوابگوی خواستههای آنها نیست، و شیوهی تازهای از زندگی را آغاز نمودند. اکنون آنها مدارس و اجتماعات خودگردان مختلفی را تحت سیستمهای حاکمیتی مستقل خودشان حفظ نمودهاند.
در حقیقت آنها خارج از منطق بازار و دولت، فراتر از منطق سرمایه و در یک کالبد اجتماعی جدید زندگی میکنند. به طور قطع این بدان معنا نیست که آنها از کالبد اجتماعیِ سرمایهداری رهایی یافتهاند که ساختار مکزیک و تمامی جهان را تعیین کرده و آنچنان که بیانیهی ششم زاپاتیستای ایالات سلوا لاکاندونا اظهار میدارد، «گسستن از آن مستلزم خلقِ کالبد اجتماعی و سیاسی دیگری است».
این برای فمینیسم به چه معناست؟ به این معناست که اگر ما میتوانیم جهانی را تصور کنیم که در آن پدرسالاری، همجنسگراهراسی، هراس از ترنسها، نژادپرستی، نظام طبقاتی و مانند آن از جامعه رخت بربسته است، بنابراین چنین جهانی میتواند در واقعیت نیز وجود داشته باشد. ما روزی به آن دست خواهیم یافت.
۲. برای تغییر جهان لازم نیست قدرتمند، دارای امتیاز و یا معروف باشید. در حقیقت، تغییر واقعی اغلب از پایین به بالا اتفاق میافتد
جنبش زاپاتیستها از میان برخی از بهحاشیه رانده شدهترین مردم دنیا سر برآورد؛ مردمی بومی که در فقیرترین ایالت مکزیک میزیستند. این مردم دسترسی بسیار محدودی به آموزش رسمی، خدمات بهداشتی و مالکیت زمین داشتند، با اینحال اقدامات آنها تاثیری ماندگار بر جهان ما داشت. «استوا» در مقاله خود به آنها اشاره کرده است؛
"در سرتاسر جهان میتوانیم حرکات، دگرگونیها و بسیجهای مردمیای را مشاهده کنیم که به نظر میرسد از زاپاتیستها الهام گرفته باشند. بهطوری که برای پیدا کردن یک ابتکار عمل سیاسی با پیامدهای جهانیِ قابل مقایسه با این جنبش، باید به گذشتهای دور در تاریخ سفر کرد. همانطور که زاپاتیستها خود نیز ذکر کردهاند، امروزه آن چیزهایی که جنبش زاپاتیستی را در ذهن تداعی میکنند، همچون جنبش زاپاتیستی گام برمیدارند، مانند جنبش زاپاتیستی سخن میگویند، و یا به مثابه شکلی از جنبش زاپاتیستی ظاهر میگردند، دیگر صرفا در کنترل زاپاتیستها نیست".
۳. ما باید نظامهای ظلم و ستم را به چالش بکشیم، حتی اگر در درون جنبش عدالت اجتماعی خودِ ما باشند.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی جنبشی حامیِ فمینیسم است که اثبات کرده هنگامی که از رفاه زنان سخن میگوید، این کار را با خودآگاهی انجام میدهد. این جنبش گامهای متعددی در جهت استقرارِ برابریِ جنسیتی در میان مردمِ خود برداشته است. اگر در اوونتیک (یکی از اجتماعاتِ خودگردان "چیاپاس") گشتوگذاری داشته باشید، نقاشیهای دیواریِ فراوانی مشاهده میکنید که در آنها زنان پا به پای مردان مشغول به کار هستند. البته، ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به کمال دارد و تلاش در راستای برابریِ جنسیتی عملی همواره در جریان است. در هر جنبش نیاز داریم، در حالیکه از موفقیتهای کسب شده در راه رسیدن به عدالت تقدیر به عمل میآوریم، همدیگر را در حرکت رو به جلو مورد حمایت قرار دهیم.
۴. مسیر دستیابی به عدالت طولانی است
جنبش زاپاتیستی در اصل در واکنش به ایجاد NAFTA شکل گرفت. اکنون حدود ۲۰ سال است که آنها در این رویارویی حاضر هستند و NAFTA نیز به قوت همیشگیِ خود عمل میکند. اکتیویستهای بومی به شدت از NAFTA رنج برده و خواهند برد. اما این بدان معنا نیست که این مبارزه ارزشش را نداشته است. این امر در مورد دیگر جنبشهای عدالتطلب نیز صادق است که باید پیروزیهای کوچک در راهِ دستیابی به موفقیت را مورد تجلیل قرار دهیم. اما ۲۰ سال مقاومتِ بومی، بدون شک پیروزیِ بزرگی است و باید مورد ستایش واقع شود.
"ما تمام بعد از ظهر را در کمیته به بحث گذراندیم، در جستجوی واژهای در زبان مادریمان بودیم که به معنای تسلیم باشد و چیزی نیافتیم. این واژه هیچ ترجمانی در زبانهای Tzotzil و Tzeltal ندارد. هیچکس به یاد ندارد که چنین واژهای در زبان Tojolabal یا Chol وجود داشته است"- تسلیم در زبان راستین وجود ندارد، فرمانده مارکوس [1]
"در سرتاسر جهان میتوانیم حرکات، دگرگونیها و بسیجهای مردمیای را مشاهده کنیم که به نظر میرسد از زاپاتیستها الهام گرفته باشند. بهطوری که برای پیدا کردن یک ابتکار عمل سیاسی با پیامدهای جهانیِ قابل مقایسه با این جنبش، باید به گذشتهای دور در تاریخ سفر کرد. همانطور که زاپاتیستها خود نیز ذکر کردهاند، امروزه آن چیزهایی که جنبش زاپاتیستی را در ذهن تداعی میکنند، همچون جنبش زاپاتیستی گام برمیدارند، مانند جنبش زاپاتیستی سخن میگویند، و یا به مثابه شکلی از جنبش زاپاتیستی ظاهر میگردند، دیگر صرفا در کنترل زاپاتیستها نیست".
۳. ما باید نظامهای ظلم و ستم را به چالش بکشیم، حتی اگر در درون جنبش عدالت اجتماعی خودِ ما باشند.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی جنبشی حامیِ فمینیسم است که اثبات کرده هنگامی که از رفاه زنان سخن میگوید، این کار را با خودآگاهی انجام میدهد. این جنبش گامهای متعددی در جهت استقرارِ برابریِ جنسیتی در میان مردمِ خود برداشته است. اگر در اوونتیک (یکی از اجتماعاتِ خودگردان "چیاپاس") گشتوگذاری داشته باشید، نقاشیهای دیواریِ فراوانی مشاهده میکنید که در آنها زنان پا به پای مردان مشغول به کار هستند. البته، ارتش زاپاتیستایِ آزادی ملی هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به کمال دارد و تلاش در راستای برابریِ جنسیتی عملی همواره در جریان است. در هر جنبش نیاز داریم، در حالیکه از موفقیتهای کسب شده در راه رسیدن به عدالت تقدیر به عمل میآوریم، همدیگر را در حرکت رو به جلو مورد حمایت قرار دهیم.
۴. مسیر دستیابی به عدالت طولانی است
جنبش زاپاتیستی در اصل در واکنش به ایجاد NAFTA شکل گرفت. اکنون حدود ۲۰ سال است که آنها در این رویارویی حاضر هستند و NAFTA نیز به قوت همیشگیِ خود عمل میکند. اکتیویستهای بومی به شدت از NAFTA رنج برده و خواهند برد. اما این بدان معنا نیست که این مبارزه ارزشش را نداشته است. این امر در مورد دیگر جنبشهای عدالتطلب نیز صادق است که باید پیروزیهای کوچک در راهِ دستیابی به موفقیت را مورد تجلیل قرار دهیم. اما ۲۰ سال مقاومتِ بومی، بدون شک پیروزیِ بزرگی است و باید مورد ستایش واقع شود.
"ما تمام بعد از ظهر را در کمیته به بحث گذراندیم، در جستجوی واژهای در زبان مادریمان بودیم که به معنای تسلیم باشد و چیزی نیافتیم. این واژه هیچ ترجمانی در زبانهای Tzotzil و Tzeltal ندارد. هیچکس به یاد ندارد که چنین واژهای در زبان Tojolabal یا Chol وجود داشته است"- تسلیم در زبان راستین وجود ندارد، فرمانده مارکوس [1]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر